ابن جعابی
اِبْنِ جِعابی، ابوبكر محمد بن عمر بن محمد تميمی 284-355 ق/ 897-966 م)، محدث و رجالی امامی.
ابن نديم (ص 247) نام وی را عمرو بن محمد و طوسی ( الفهرست، چ نجف، 114) عمر بن محمد ثبت كرده است. بنابر بعضی نسخ الفهرست طوسی (همانجا) ابنعبدون نيز مرتكب همين اشتباه شده است (قس: اردبيلی، 1/ 637). ابنجعابی احتمالاً در بغداد زاده شد (نک : خطيب، 3/ 26). او در دهۀ آخر سدۀ 3 ق در بغداد مشغول تحصيل بوده، و اين مطلب از حضور وی نزد مشايخی چون قاضی ابومحمد يوسف بن يعقوب (د 297 ق/ 910 م) و برخی ديگر روشن میشود. از زندگی وی در فاصلۀ 300-330 ق/ 912-942 م اطلاع چندانی در دست نيست، جز اينكه وی برای استماع از عبدالله بن محمد دينوری به دينور سفری داشته است (نک : خطيب، 3/ 29). بسيار محتمل است كه سفر او به موصل و تصدی منصب قضا در آنجا (همو، 3/ 30) مربوط به همين دوره باشد. ابن جعابی در دوران حكومت اِخشيد (324-334 ق) سفری به مصر كرد و با او ديدار كرد (ذهبی، سير، 16/ 92). وی مدتی را نيز نزد سيفالدوله، حاكم شيعی حلب (333-356 ق) گذراند (ابن نديم، همانجا). ابنجعابی بجز حلب به ديگر نقاط شام از جمله دمشق و منطقۀ ساحلی مديترانه نيز سفر كرد (مفيد، 311؛ ذهبی، سير، همانجا؛ قس: همو، تذكرة، 3/ 953). گر چه روايات در مورد ترتيب اين سفرها كمی با هم اختلاف دارند، ولی شايد بتوان همۀ سفرهای مذكور به مصر وشام را متصل به يكديگر و كمی قبل يا بعد از 333 ق/ 945 م دانست. به هر حال وی به بغداد بازگشت (خطيب، 3/ 27؛ ذهبی، تذكرة، همانجا). حاكم نيشابوری بين سالهای 341-343 ق (نک : فارسی، 6) و ابنعياش (ص 8، 22) پس از 340 ق از شاگردان او در اين دوره بودهاند. ابنجعابی در 348 ق در ارجان (ه م) نزد ابنعميد، وزير مشهور آل بويه بوده (خطيب، 3/ 30) و ظاهراً كمتر از يك سال بعد همراه او به بغداد بازگشت (سمعانی، 3/ 286)، اما در آنجا درنگ نكرد و در 349 ق روانۀ اصفهان شد (ابونعيم، 2/ 287). اطلاعات ما در مورد سالهای 349-353 ق اندك است، ولی میدانيم كه وی در 353 و 354 ق در بغداد بوده و شيخ مفيد (ص 109-110) و ابن بابويه ( امالی، 386) در آنجا از او استماع كردهاند. ابن جعابی در طول حيات خود حداقل يك بار به كوفه (مفيد، 318) و دو بار به رقه (خطيب، 3/ 28) سفر كرده است كه از تاريخ آنها خبری نداريم. سرانجام وی در بغداد درگذشت (سمعانی، 3/ 287؛ قس: خطيب، 3/ 31).
ابن جعابی در حفظ و ضبط متون و اسناد احاديث توانا بود و علاوه بر نقل به نقد حديث نيز میپرداخت (خطيب، 3/ 27- 28؛ طوسی، الفهرست، چ نجف، 151). ابن جعابی در احوال و انساب رجال اطلاعات وسيعی داشت، از بزرگترين مشايخ عصر خود در عراق و شام و مصر حديث شنيد، و اسانيد اهل خراسان را نيز در اختيار داشت (نک : خطيب، همانجا). از جمله مشايخ وی میتوان ابوبكر محمد بن يحيی مروزی، ابوعمر محمد بن جعفر قتات، محمد بن حسن بن سماعۀ حضرمی، ابوبكر جعفر بن محمد فريابی، ابوبكر محمد بن محمد بن سليمان باغندی، احمد بن محمد بن عقدۀ همدانی، و ابومحمد هيثم بن خلف دوری را نام برد (مفيد، 21، 251، 332؛ خطيب، 3/ 26-27). از شاگردان و راويان وی نيز میتوان از ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی، ابوحفص عمر بن احمد بن شاهين، ابومحمد هارون بن موسی تلعكبری، ابوعبدالله حسين بن عبيدالله غضائری، ابوالفتح هلال بن محمد حفار، ابوعبدالله احمد بن عبدالواحد بن عبدون، بزاز، ابوطاهر عبدالله بن احمد خازن و ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانی نام برد (ابن رستم طبری، 93؛ طوسی، الفهرست، چ نجف، 114، 151؛ همو، رجال، 505؛ همو، امالی، 1/ 361- 365؛ خطيب، 3/ 26).
اينكه مذهب ابنجعابی امامی بوده، بارها توسط رجالنويسان مورد تأييد قرار گرفته است (ابننديم، همانجا؛ خطيب، 3/ 26، 30)، اما در مورد وثوق وی اقوال اهل سنت مختلف است. دارقطنی در روايتی بر امانت او در روايت تأكيد كرده، ليكن بعضی از معاصران وی او را مورد طعن قرار دادهاند (خطيب، 3/ 30-31؛ ذهبی، تذكره، 3/ 953؛ همو، سير، 16/ 91). برخی رجالنويسان متأخر با تكيه بر اين اتهامات ابنجعابی را در دين سست دانسته و فاسق شمردهاند (ذهبی، ميزان، 3/ 670)، از عوامل تضعيف او توسط افراد ياد شده، تشيع ابن جعابی (نک : خطيب، 3/ 31) و همنشينی او با متكلمان (نک : ذهبی، سير، 16/ 91) قابل ذكر است، اما در كتب رجالی شيعه وی مورد مدح قرار گرفته است (نجاشی، 394)، حتی در بعضی نسخ الفهرست طوسی (چ نجف، 114) وی توثيق شده است (نک : حرعاملی، 20/ 283؛ اردبيلی، 1/ 637؛ قهپايی، 4/ 263؛ قس: طوسی، الفهرست، چ كلكته، 239؛ علامۀ حلی، 119؛ ابن داوود، 260).
آثار
به گفتۀ خطيب بغدادی (3/ 26)، ابن جعابی آثار زيادی در حديث، تاريخ و رجال تأليف كرده است. برخی گفتهاند كه او به هنگام احتضار دستور داده تا كتابهايش را بسوزانند، و در پی آن تلی از كتاب به آتش كشيده شد (خطيب، 3/ 31؛ ذهبی، سير، 16/ 90)، پيش از آن نيز بخشی از كتابهايش در رقه از بين رفته بود (خطيب، 3/ 28)، با اينهمه قسمتی از آثار وی تا مدتی پس از مرگش باقی بوده است. برخی از اين آثار كه در حال حاضر اثری از آنها در دست نيست عبارتند از:
1. تسمية من روی الحديث و غيره من العلوم و من كانت له صناعة و مذهب و نحلة (طوسی، الفهرست، چ نجف، 151؛ قس: همان، چ كلكته، 310).
2. الشيعة من اصحاب الحديث و طبقاتهم، كه بر اساس گزارش نجاشی (ص 395) اين كتاب حداقل تا يك سده پس از ابن جعابی باقی بوده است.
3. من حدث هو و ولده (ابوه) عن النبی(ص)، ابنحجر (1/ 38، 2/ 320) آن را به وی نسبت داده و از آن نقل كرده است.
4. من روی حديث غديرخم (نجاشی، همانجا). ابن شهر آشوب احتمالاً اين كتاب را ديده بوده است. وی متذكر شده كه ابنجعابی حديث غدير را از 125 طريق گرد آورده است (3/ 25). هفت طريق از طرق مزبور را ابنبابويه در معانی الاخبار (ص 65-67) نقل كرده است (در مورد ساير آثار وی نک : ابن نديم، نجاشی، همانجاها؛ طوسی، فهرست، چ نجف، همانجا).
مآخذ
ابن بابويه، محمد بن علی، الامالی، بيروت، 1400 ق/ 1980 م؛ همو، معانی الاخبار، به كوشش علیاكبر غفاری، بيروت، 1399 ق/ 1979 م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، قاهره، 1328 ق/ 1910 م؛ ابن رستم طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، نجف، 1383 ق/ 1963 م؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، قم، 1378 ق؛ ابن عياش جوهری، احمد بن محمد، مقتضب الاثر، قم، 1379 ق؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابونعيم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلية الاولياء، قاهره، 1357 ق/ 1938 م؛ اردبيلی، محمد بن علی، جامع الرواة، بيروت، 1403 ق/ 1983 م؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، بيروت، 1389 ق/ 1969 م؛ حلی، حسن بن علی، الرجال، به كوشش جلالالدين محدث، تهران، 1342 ش؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1333-1334 ق؛ همو، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1404 ق/ 1984 م؛ همو، ميزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق/ 1963 م؛ سمعانی، عبدالكريم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن يمانی، حيدرآباد دكن، 1383 ق/ 1963 م؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، بغداد، 1384 ق/ 1964 م؛ همو، رجال، به كوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1381 ق/ 1961 م؛ همو، الفهرست، به كوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المكتبة الحيدرية؛ همان، به كوشش اشپرنگر، كلكته، 1271 ق/ 1853 م؛ علامۀ حلی، حسن بن یوسف، رجال، به كوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1381 ق/ 1961 م؛ فارسی، عبدالغافر بن اسماعیل، تاريخ نيسابور المنتخب من السياق، به كوشش محمد كاظم محمودی، قم، 1403 ق/ 1983 م؛ قهپايی، علی، مجمعالرجال، به كوشش علامۀ اصفهانی، اصفهان، 1384 ق/ 1964 م؛ مفيد، محمد بن محمد، الامالی، به كوشش استاد ولی و غفاری، تهران، 1403 ق/ 1983 م؛ نجاشی، احمد بن علی، رجال، به كوشش موسی شبيری، قم، 1407 ق/ 1987 م.